Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-29@00:47:30 GMT

کوچک، زیبا است

تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۲۱۰۳۶

کوچک، زیبا است

مجتبی مرادی؛ کارِ آن کاسب، زندگیِ آن بینوا را تغییر نداد ظاهرا، تا وقتِ بازگشت به دیارشان، همانجا و در همان خانه که به خرابه می‌مانست، زندگی می‌کردند، اما در من که رهگذر بودم، در او که مهاجر بود و در کاینات که قانونِ خودش را دارد، تغییراتی حاصل شد از جمله آن که پس از گذشتِ سال‌ها، هنوز آن رویدادِ کوچک، همچون عکسی درخشان، پیشِ چشمِ من است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

..

در امرِ فرهنگی نیز، حکایت چنان است. یکی از بستگان که نام و آوازه‌ای ندارد و اهلِ تظاهرات و نمایش نیست، هر بار که با هم عزمِ در و دشت و کوه و کمر و طبیعت کردیم، شکلاتی اگر خورده، برگِ پلاستیکی‌اش را در جیبش گذاشته تا همان قدر هم طبیعت را آلوده نکند و من این زیبایی را از او آموختم و هر بار چنان می‌کنم و هر بار او در یادِ من است؛ نوعی صدقه‌ی جاریه و بلکه باقیات الصالحات...

گاه آن کارِ کوچک، یک لبخند است. مردی که بنا بود و سال‌هاست از عالمِ خاکی کوچ کرده، هر بار، از دور، تا مرا می‌دید، تا می‌دیدمش، لبخندی هدیه می‌داد، چنان خوش می‌شدم که انگاری شهر را به نامِ من کرده باشند. نمی‌دانم دیگران او را چگونه در یاد دارند، اما آن بنّا برای من معادلِ یک لبخند است هنوز؛ لبخندی از سرِ صدق و صفا و بی رنگ و ریا...

روزی، بهار بود، قدم می‌زدم که یکی از بستگانِ نظامی‌ام را دیدم، او مرا دید یعنی، نه چندان از سرِ شوق و صرفا از رویِ ادب سلام‌علیکی و خوش و بشی کردیم، کوتاه، خداحافظی کردیم، چند قدمی رفته بودم که صدایم کرد، در دلم الهی خیر باشد! از جیبش چند گلِ "سوراله" که بویی جان‌فزا و روح‌نواز دارد به دستم داد. من آن نظامیِ خویشاوند را نه با تفنگ و سردوشی و درجه که با چند شاخه گلِ سوراله در یاد دارم...

دوستی دارم نازنین، دور است اما، حیاتش باغچه‌ی کوچکی دارد، در آنجا گل می‌کارد، عکسِ گل‌ها را برای من می‌فرستد، خانه معطر می‌شود، زندگی لطافت می‌یابد، بویِ مطبوعِ سخاوت و دوستی خوشم می‌دارد حتی اگر آن روز از دنده‌ی چپ برخاسته باشم و هوا قمر در عقرب باشد و کارد به استخوان رسیده باشد...

مهمانِ خانه‌ای بودم، در سرزمینی دیگر، خود نیز غریب بودند، مرا، چون قوم و خویش دیدند که هم‌زبانشان بودم، کدبانویِ منزل که زنی بود گل و خیلی گل و نامش با خلق و خوی و روش و سرشتش یکی بود و بی‌خود "گلزار"ش نخوانده بودند پدر و مادرش، غذایی پخته بود بس لذیذ که انگشت‌هایت را هم بخوری، همه که سیر شدند خدا را شکر گفتند و برخاستند، من بسیار از بانو تشکر کردم و حتی گفتم: با عرضِ معذرت، مقامِ دومِ مهربانی و هنرمندی و بانویی را به شما اختصاص می‌دهم (مادرم اول است)، لبخندی زد، بی‌درنگ اشک در چشمانش حلقه زد، بعدتر فرمود که سی سال است در این خانه است و یک " دستت درد نکند" نشنیده است.

گاهی آهی در بساط نیست که با دیگری قسمتش کنی، روزگار طرحِ لبخند را از سیمایت ستانده است که کرامتی در حدِ یک تبسم به خرج دهی، اما به دردمندی افتاده "توجّه" می‌کنی، می‌بینی‌اش، می‌شنوی‌اش و تنها با همان توجه آن انسانِ درمانده و افتاده به زندگی برمی‌گردد و در دلش می‌گوید: "سپاس خداجان! "

آری، ما انسان‌های نام‌آور و بزرگ و مهمی نیستیم شاید، کتابِ تاریخ جایی برای ما در نظر نگرفته است شاید، سرتیتر و ته‌تیترِ خبر‌ها نیستیم شاید، کسی نیستیم که برایمان دست بزنند و هورا بکشند، "کوچک" هستیم و کار‌های کوچک می‌کنیم، اما " کوچک زیباست"، آن قدر که هستی وامدارِ آن باشد و بزرگان به آن رشک ورزند...

منبع: فرارو

کلیدواژه: مرد کاسب کوچک اما زیبا قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۲۱۰۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بایدن: زمانی به دنبال خودکشی بودم + بشنوید

به گزارش همشهری‌آنلاین، وی در بازگویی‌گویی حس ناامیدی خود پس از مرگ نیلیا و دختر 13 ماهه‌اش نائومی به دنبال آن بوده به مصرف مشروبات الکلی روی آورد و خودکشی کند.
بایدن در این خصوص گفت: «من فقط درباره‌اش فکر کردم. برای خودکشی نیازی نیست که دیوانه باشید. فکر میکردم به پل یادبود دیلاور بروم از آن‌جا به پایین بپرم».



بایدن در سال ۱۹۷۲، اندکی پس از اولین موفقیت خود در راه یافتن به سنا، همسر اولش نیلیا و دختر کوچکش نائومی را در تصادف رانندگی از دست داد. او در اتاق بیمارستان و در کنار دو پسر خردسالش هانتر و بو که از این تصادف جان سالم به دربرده بودند، برای ورود به سنا سوگند خورد. پسرش بو، در سال ۲۰۱۵ بر اثر ابتلا به سرطان مغز در ۴۶ سالگی درگذشت.

کد خبر 847470 منبع: فارس برچسب‌ها خبر ویژه خودکشی ایالات متحده آمریکا جوزف بایدن

دیگر خبرها

  • 7 دلیل که باید به قبرس شمالی سفر کنید
  • طبیعت قم در اردیبهشت زیبا
  • کردستان، مهد هنر نازک کاری
  • بایدن: زمانی به دنبال خودکشی بودم + بشنوید
  • در اوج تجربه بودم/کاش زودتر می‌گفتند!
  • خشونت علیه زنان در خانه / زنان چه کنند؟
  • اوزونیدیس: به بازیکنانم گفته بودم صبر داشته باشند
  • وقتی می گوئیم چیدمان هوشمندانه داخل خانه دقیقا منظورمان این است!(+تصاویر)
  • آتش و فراموشی؛ روایت استاد فلسطینی از زندگی خانواده او در غزه
  • نبود مسافر خانه در شهر زیبای اهر در استان آذربایجان شرقی